بازی قارچخور، ما آدما، فرصتها
بسم
الله الرحمن الرحیم
مدتی
پیش رفته بودیم مهمونی و این فامیل ما
داشت قارچخور رو بازی می کرد، اما نکتهای
که منو متعجب کرد این بود که سکه های تو
بازی رو اصلاً بهشون توجه نمیکرد و حتی
اون قارچهایی که باعث بزرگ شدن آقای
قارچ خور :) میشد
هم همینطور و تنها موضوعی که براش مهم
بود، این بود که هر چه سریعتر به پایان
قصه برسه و بازی رو تموم کنه!
در
طرف دیگه قصه، بعضیها هم هستن که هر چه
سر راهشون هست و نیست رو می خورن و سکه ها
و قارچها رو سعی می کنن از دست ندن.
و
بازم یه سری آدمها هستن که راههای مخفی
رو هم سعی می کنن پیدا کنن و حتی به اونا
هم رحم نمی کنن و می خوان اونا رو هم بخورن
که امتیازاشون زیاد شه و خیلی از کارشون
هم خوشنودن.
هدفم
از گفتن این چیزا نقد و بررسی بازی قارچخور
نیست ولی اینکه چطور شد این مطلب رو نوشتم
یه سرش به همین بازی قارچخور متصل می
شه. :)
داشتم
به این فکر میکردم که چطور بعضی از ما
آدما از کنار فرصت هایی که می تونن به
راحتی بدست بیان میگذریم، از افراد
دروربری ها مون بدون توجه می گذریم و به
قولی داریم پل پشت سرمون رو خراب می کنیم.
غافل از
اینکه این فرصت ها و افراد می تونستن تو
موفقیت ما نقش مهمی داشته باشن ولو اینکه
با از دست دادن فرصت ها و کمرنگ کردن نقش
و اهمیت آدمای دورو اطرافمون این شانس
موفقیت رو از خودمون میگیریم!
البته
نمیشه گفت که این آدما هم صددرصد شکست
خواهند خود و به موفقیت و به هدفشون نمی
رسن، ولی راههای خیلی بهتر و لذتبخشی
هم هست.
از
طرف دیگه اون دسته دوم از آدما که سعی می
کنن فرصتها رو از دست ندن و برخلاف گروه
قبلی که سعی شون در اینه که از هر فرصتی
که می بینن استفاده کنن و شانس موفقیتشون
رو در بدست آوردن اهدافشون بالا می برن و
لذت بیشتری از بازی/زندگی
می برن. چرا
که زندگی پستیها و بلندی هایی داره و
همینا هستن که زندگی رو شیرین می کنن و
بدون این سختیها و این موراد زندگی
یکنواخت میشد و طبیعتاً باید لذت کمتری
درش باشه.
و
در نهایت، گروه سومی هم داریم که بنظرم
اهداف مشخصی واسه خودشون دارن و اینکه می
دونن در چه راهی دارن قدم می زان و مسیری
که قراره برن رو هم در نظر گرفتن برخلاف
افرادی که بدون برنامه و هدف می رن جلو و
هر چی شد شد!
این
گروه شانس موفقیت زیادی می تونن داشته
باشن به این خاطر که، علاوه بر اینکه هر
شانسی دوروبرشون هست و سعی می کنن ازش
استفاده کرده و از افراد هم غافل نمی شن
بلکه دنبال فرصت ها و شانس های بیشتری هم
می گردن ولو اینکه بدست آوردنشون زحمت
زیادی بخواد و کار هر کسی نباشه، ولی فقط
بخاطر رسیدن به اهدافشون و بردن لذت بیشتری
تو بازی/زندگی
دست به انجام کارهای دیگری که هر کسی از
عهدشون بر نمی یان هم می زنن و در نهایت
هم خوشحال هستن.
و
یا به قولی تو زندگیشون ریسک می کنن و از
ریسک کردن نمی ترسن!
نکتهای
که شاید به ذهن برسه اینه که ضرورتاً هر
کسی که ریسک می کنه منجر به پیروزی نمی شه
ولی از طرف دیگه افرادی هم که در حقیقت
کاری انجام نمی دن و ریسکپذیر نیستن هم
شانس موفقیت کمتری خواهند داشت.
این
بازی قارچ خور که تعریف شد و به گروهایی
هم که تقسیم شد رو هم می شه یه چیزهای دیگه
ای هم بسط داد. ولی
این چیزی بود که فکرم رو مشغول کرده بود
و خواستم بریزمش بیرون و در نهایت این
مطلب به وجود اومد.
حالا چه
خوب باشه و چه نباشه :)
در
نهایت، بنظرم، این بازی زندگی که توش
افتادیم هم صددرصد مطلق نیست که بگیم این
کارو بکنیم اینطوری می شه و بالعکس.
و شاید
همون گروه اولی راضی تر باشن :)
کی
می دونه!
ممنون
:)